شتاب دهنده

شتاب دهنده

هر کمپین بازاریابی دیجیتال از دیگری متفاوت است، اما واقعیت این است که بیشتر این کمپین‌ها بر اساس عناصر بنیادی و اساسی مشترکی شکل‌گرفته‌اند. درعین‌حال که استارت‌آپ‌ها سعی دارند توجه افراد را به خود جلب کنند، مهم است که بتوانند در کنار تغییر ظواهر به نفع خودشان، این ویژگی‌های مهم را نیز تقویت کنند. اگر شما نیز بتوانید چنین کنید، تلاش‌هایتان موفقیت‌آمیز خواهند بود.

پنج جزء ضروری که نمی‌توانید آن‌ها را کنار بگذارید
وقتی به بررسی کمپین‌های بازاریابی دیجیتال می‌پردازید، نمی‌توانید صرفا نگاه کنید که شرکت‌های Forture ۵۰۰ به چه‌کاری مشغول‌اند تا سعی کنید استراتژی‌های آن‌ها را تقلید کنید. باید کمپین‌های خود را از کسب‌وکارها و سازمان‌هایی الهام بگیرید که در سطح خودتان هستند. این بدان معنی است که برای الهام گرفتن، به سایر استارت‌آپ‌ها و حتی سازمان‌های غیرانتفاعی نگاهی داشته باشید. همان‌طور که خواهید دید، برخی از بهترین کمپین‌های دیجیتال توانسته‌اند ویژگی‌های زیر را در خود ایجاد کنند:

بازاریابی از طریق ایمیل یکی از سریع‌ترین روش‌ها برای پیش بردن فروش نسبت به هر راه ارتباطی آنلاین است. به این فکر کنید ... از چه راه ارتباطی دیگری می‌توانید محصول یا خدمتی را عرضه کنید و بلافاصله آن را به فروش برسانید؟
اما بزرگ‌ترین چالشی که اکثر کسب‌وکارها با آن روبرو می‌شوند این است که آن‌ها پایگاه داده ایمیلی‌ ندارند که آن‌قدر بزرگ باشد تا بتوانند فواید استفاده از ایمیل را ببینند.
چرا روش سنتی رشد پایگاه داده ایمیل‌ کارآمد نیست؟ ساختن یک پایگاه داده‌ی ایمیل‌ که شامل۱۰۰۰۰ نفر یا بیشتر باشد بسیار مشکل است (لازم است پایگاه داده به این میزان بزرگ باشد تا واقعا بتوانید قدرت بازاریابی ایمیلی را درک کنید).
روش سنتی رشد پایگاه داده ایمیل در ارائه‌ی یک گزارش، ویدئو یا دوره‌ی آموزشی الکترونیک ویژه در ازای دریافت یک آدرس ایمیل خلاصه می‌شود.
مشکل روش سنتی این است که حتی اگر بتوانید برای هر مشترک ۵ دلار هزینه کنید (۱ دلار در ازای هر کلیک و ۲۰% نرخ تبدیل روی صفحه‌ی فرود شما)، باید برای ساختن پایگاه داده‌ای که شامل ۱۰۰۰۰ نفر باشد، ۵۰ هزار دلار هزینه کنید. اگر هزینه‌ی تبدیل هر مشتری ۱۰ دلار باشد، این کار برای شما ۱۰۰ هزار دلار هزینه خواهد داشت.
چند کسب‌وکار استطاعت مالی این را دارند که ۵۰ هزار دلار از تبلیغات آنلاین‌شان را به رشد پایگاه داده‌ی ایمیل‌ اختصاص دهند؟ به‌خصوص وقتی واقعا باید پایگاه‌ داده ایمیلشان را به‌سرعت توسعه دهند (مثلا در کمتر از ۶ ماه پایگاه داده ایمیلی بسازند که شامل ۱۰۰۰۰ نفر باشد).
خبر خوب این است که راه‌های مختلف بسیاری وجود دارد که با استفاده از آن‌ها می‌توانید فهرست خود را با هزینه‌ای بسیار کمتر از ۵ دلار برای هر مشترک، توسعه دهید.

یکی از بهترین روش‌ها برای کسب مشتریان جدید، ارجاع یا معرفی محصول از طرف مشتریان فعلی است. زمانی که شخص مورد اطمینان‌تان از شما می‌خواهد محصولی را امتحان کنید، شما به‌طور حتم نگاهی به آن خواهید انداخت.

اما کسب‌وکارها چگونه می‌توانند مشتریان تجارت الکترونیکی خود را تشویق کنند تا دوستان خود را به‌صورت آنلاین به آن‌ها ارجاع دهند؟

ما از دوازده نفر از صاحبان مشاغل از شورای کارآفرینان جوان (YEC) این سوال را پرسیده‌ایم. بهترین پاسخ‌های آن‌ها در زیر مطرح شده‌اند:

من، کارولینا رُگل (Carolina Rogoll) هر ساله برای دیدن جدیدترین فناوری‌ها و مدل‌های کسب‌وکار که شرکت‌های مختلف، به ویژه شرکت‌های واقع در دره سیلیکون، عرضه می‌کنند به سواحل غربی امریکا سفر می‌کنم. در مقابل به‌عنوان یک مربی و متخصص بازارایابی، سال‌ها تجربه، عقاید و یافته‌هایم درباره بازاریابی و برندسازی را با آن‌ها به اشتراک می‌گذارم.
بااین‌حال آخرین سفرم قدری با بقیه سفرها تفاوت داشت. با بسیاری از شرکت‌های جدید در صنایع مختلف ازجمله تکنولوژی، رسانه، ورزش و موسیقی آشنا شدم که از زمان تأسیس با به کارگیری روش‌های بازاریابی و خلق هنجارهای نوین و ارتباط مؤثر با مشتریان توانسته بودند پیشرفت قابل‌توجهی داشته باشند. در این مدت، شرکت‌هایی را دیدم که از آن‌ها درس‌های مهمی درباره بازاریابی آموختم.
در اینجا درباره‌ی پنج نکته مهم که هوشمندترین شرکت‌های نوپا به بهترین نحو آن‌ها را انجام می‌دهند؛ و درس‌هایی که می‌توان ار آن‌ها آموخت، اشاره می‌کنیم.

تابه‌حال چند اسلاید ارائه و فروش دیده‌اید؟ یک سؤال مهم‌تر : چند تا از آن‌ها را به یاد دارید؟

اگر پاسخ‌تان این است که هیچ‌یک را به خاطر نمی‌آورید، اغلب مردم جهان همین جواب را می‌دهند. اسلایدهای ارائه ، فایل‌هایی هستند که از PowerPoint ، Keynote یا ابزارهای مشابه برای معرفی طرح کسب‌وکار استفاده می‌کنند.

اسلایدهای ارائه یک مشکل اساسی دارند: ۱۰ دقیقه پس از پایان ارائه، یک مخاطب به‌طور میانگین تنها ۵۰ درصد از مطالب گفته‌شده در آن را به خاطر می‌آورد و یک هفته بعد، این مقدار به ۱۰ درصد کاهش می‌یابد.

در این صورت، چرا باید زحمت تهیه و ارائه این فایل‌ها (اسلاید ارائه و فروش) را به خود بدهیم؟ وقتی هیچ‌کس آن‌ها را به خاطر نمی‌سپارد، می‌توان نتیجه گرفت که این روش خوبی برای ایجاد یک تأثیر ماندگار در ذهن مخاطب نیست. حتی بهترین اسلایدهای ارائه هم باعث نمی‌شوند خود را به‌عنوان یک استارت‌آپ خارق‌العاده به رخ مشتری‌های یا سرمایه‌گذاران احتمالی بکشید.

آمیخته‌ی بازاریابی، یک ابزار شناخته‌شده برای استراتژی بازاریابی است و احتمالا شما هم آن را می‌شناسید و می‌دانید که نسخه‌ی سنتی آن به 4p بازاریابی محدود می‌شد که عبارت‌اند از: محصول، قیمت، مکان و تبلیغات (که همگی در زبان انگلیسی با حرف p آغاز می‌شوند (Product, Price, Place and Promotion)). بر اساس نظرسنجی‌های منتشر شده در سایت Smart Insights این ابزار یکی از ۳ مدل برتر بازاریابی کلاسیک محسوب می‌شود.
مدل 7p توسط ای جروم مک کارتی (E. Jerome McCarthy)، طراحی و در سال ۱۹۶۰ در کتابش با عنوان A Managerial Approach (رویکرد مدیریتی) به چاپ رسید. مدل 4p زمانی طراحی شده بود که کسب‌وکارها به‌جای خدمات، بیشتر محصول می‌فروختند و نقش ارایه‌ی خدمات به مشتری در توسعه‌ی برند هنوز کاملا شناخته نشده بود. با گذشت زمان، بومز (Booms) و پیتنر Pitner، 3p خدمات را هم به این موارد اضافه کردند: شرکا، شواهد فیزیکی و فرآیندها (Participants, Physical evidence and Processes) و بعدها کلمه‌ی participants به people یعنی کارکنان تبدیل شد. امروزه توصیه می‌شود که در هنگام بررسی استراتژی‌های رقابتی، هر 7p در آمیخته بازاریابی مدنظر قرار بگیرند.

قبل از ورود محصولات یا خدمات به بازار تشخیص موفقیت‌آمیز بودن آن‌ها هم برای شرکت‌های بزرگ و هم کوچک، کار دشواری است؛ اما کسب‌وکارهایی وجود دارند که جسور بوده و با استفاده از استراتژی سنتی راه‌اندازی کسب‌وکار، شرایط را کاملا تغییر داده‌اند.
وقتی شرکت بوئینگ در سال ۲۰۰۷ اولین دریم‌لاینر مدل ۷۸۷ خود را ارائه داد، ۹۰۰ هواپیما به او سفارش داده شد که هرکدام ۱۵۰ میلیون دلار قیمت داشت؛ این یکی از بارزترین نمونه‌های افزایش ناگهانی فروش در تاریخ بود.
وقتی مارک زاکربرگ (Mark Zuckerburg) هنوز مشغول ساختن فیس‌بوک بود، هم‌موسس او به نیویورک رفت تا کسب‌وکارشان را با تبلیغ‌کنندگان هماهنگ کند.
این نمونه‌ها در شرکت‌های بزرگ و استارت‌آپ‌ها تکرار شده‌اند. بوئینگ فرایند «طراحی-ساخت-فروش» را به «فروش-طراحی-ساخت» تغییر داده است. آن‌ها فرایند را با طراحی مفهوم آغاز کرده و به‌صورت منظم، در جلسات حضوری با مشتریان بالقوه‌شان که قرار است محصولات را خریداری کنند و بعد شروع به مدل‌سازی از محصول می‌کردند.

استارت‌آپ ناب (Lean Startup) حامی روش تکرار برای ایجاد کسب‌وکار است، به صورتی که در هر تکرار، موضوعی کاربردی را یاد بگیرید. یکی از ابزارهای مهم در روش تکرار، محصول با حداقل‌ ویژگی‌های قابل‌قبول (MVP) است.
در این مقاله توضیح می‌دهم که چه‌طور تشخیص دادم اولین MVP من باید چگونه باشد. اگر به این فکر هستید که اپلیکیشنی بسازید، خواندن این مقاله برای شما جالب خواهد بود.
اریک ریز (Eric Ries)، در کتاب خود تحت عنوان استارت‌آپ ناب، MVP را به این صورت تعریف می‌کند:
محصول با حداقل ‌ویژگی‌های قابل‌قبول (MVP) به کارآفرینان کمک می‌کند فرآیند یادگیری را هر چه سریع‌تر آغاز کنند. MVP الزاما کوچک‌ترین محصول ممکن نیست، بلکه سریع‌ترین راه برای به انجام رساندن حلقه بازخورد ساخت-ارزیابی-یادگیری با صرف کمترین میزان تلاش است.
برخلاف توسعه‌ سنتی محصولات که معمولا دوره‌ طولانی و کاملی را در بر می‌گیرد و قصد دارد محصولی بی‌نقص ارائه دهد، هدف MVP شروع فرآیند یادگیری است، نه به اتمام رساندن آن. MVP، برخلاف نمونه‌ اولیه یا آزمون مفهوم، فقط برای پاسخ‌ به پرسش‌های مربوط به طراحی محصول یا مسائل فنی طراحی نشده است و هدف آن بررسی فرضیه‌های اساسی کسب‌وکار است.

نمی‌توانید بدون خودآگاهی رهبر خوبی باشید.
پایه و اساس شخصیتی قوی، خودآگاهی است. خودآگاهی ما را قادر می‌سازد با هدف‌مندی، اصالت، پذیرش و اعتماد، به رهبری کردن بپردازیم. خودآگاهی، موفقیت و شکست ما را توجیه می‌کند. خودآگاهی به ما کمک می‌کند درک بهتری از خودمان داشته باشیم، و بدین ترتیب متوجه خواهیم شد برای برطرف کردن کمبودهای مدیریتی‌مان پیش از هر چیز، چه توقعی باید از سایرین داشته باشیم.

سوالی که به ذهن می‌رسد این است که چه‌طور می‌توانیم خودآگاهی خود را پرورش و توسعه دهیم. راه‌های بسیاری برای این کار وجود دارد. در ادامه پنج نمونه از آن‌ها مطرح شده است که به نظر من بیش از سایر راه‌ها نتیجه‌بخش بوده‌اند.

شما، در جایگاه یک مشتری، احتمالا حداقل به یک برنامه‌ی وفاداری تعلق دارید. مدت‌زمان طولانی‌ای است که برنامه‌های وفاداری برای برندهای بزرگ، بخشی از استراتژی حفظ مشتری هستند، مثل باشگاه خریداران فروشگاه مواد غذایی، لیست پستی کوپن‌های تخفیف خرده‌فروشی. حالا کسب‌وکارهای کوچک محلی هم از برنامه‌های مشابه استفاده می‌کنند تا مشتریان‌شان بازهم به آن‌ها مراجعه کنند.

پاتریک بوسورث (Patrick Bosworth)، مدیرعامل و هم‌موسس شرکت Duetto که در زمینه استراتژی‌های درآمد فعالیت می‌کند، دراین‌باره می‌گوید: «همچنان که مشتریان به اطلاعات بیشتر و بهتری درباره‌ی مقایسه‌ی محصولات و شرکت‌های مختلف دست می‌یابند، لازم است از نظر قیمت و ارزش، رقابت وجود داشته باشد. برنامه‌های وفاداری فرصتی فراهم می‌کنند تا اولویت‌های مشتریان را بشناسیم و استراتژی‌هایی برای تعامل طراحی کنیم که روی آن‌ها تأثیرگذار باشد.»

صفحه4 از19