کتاب «ایجاد مدل کسبوکار (Business Model Generation)» حتما برای بسیاری از کارآفرینان و آزادکارها (freelancer) آشناست. این کتاب به بررسی امکانات گوناگون استفاده از «بوم مدل کسبوکار» میپردازد. بوم مدل کسبوکار، مدلی است که برای تعریف اجزای کسبوکار خود میتوانید از آن استفاده کنید و روشی تعاملی برای بهینهسازی مدل کسبوکار فعلی شما و بهبود نتایج حاصل به شما معرفی میکند. در این مقاله، به این سوال پاسخ میدهیم که «بوم مدل کسبوکار» چیست، و یاد میگیریم که چهطور از آن برای خلق یک کسبوکار جدید یا بهبود کسبوکار فعلی استفاده کنیم.
۱ـ معرفی بوم
گام اول: اصول
«بوم مدل کسبوکار» دارای ۹ بخش (یا سازه) است. هر یک از این سازهها بخش خاصی از کسبوکار شما را تعریف میکند. میتوانید از این بوم برای تعریف چگونگی عملکرد هر یک از بخشهای کسبوکارتان استفاده کنید. بدین ترتیب میتوانید بهسادگی نقاط ضعف و قوت بالقوه کسبوکارتان را پیدا کنید و سپس از این اطلاعات برای پیشبینی و اقدام در این زمینه استفاده کنید.
در ایجاد یک مدل کسبوکار، تنها تکمیل طرح کسبوکار یا تعیین محصولاتی که باید روی آنها کار کنید کافی نیست. بلکه گام اصلی، طرحریزی یک نقشه کلی برای خلق ارزش روبه رشد برای مشتریانتان است.
نقطه شروع برای ایده کسبوکار شما کجاست؟ چطور میخواهید آن را پرورش دهید و تکامل ببخشید؟ در چه صورتی احساس موفقیت خواهید کرد؟ چطور برای مشتریان خلق ارزش میکنید؟
با پیروی از این چند اصل ساده میتوانید یک مدل کسبوکار قوی را برای خود تضمین کنید:
۱.-مخاطبان خاص خود را تعیین کنید
اگر طیف وسیعی از مخاطبین را بهعنوان جامعه هدف برای خود تعیین کنید، دیگر نمیتوانید بر روی آن دسته از مشتریان که واقعا به محصول شما احتیاج دارند و آن را میخواهند، تمرکز کنید. بهجای این کار، در موقع تدوین مدل کسبوکار، مخاطبان خود را به دو یا سه گروه مشخص از خریداران محدود کنید. سپس برای هر گروه، ویژگیهای جمعیتی، چالشهای مشترک و راهحلی که شرکت شما میتواند به آنها ارائه دهد را مشخص کنید. برای مثال ممکن است شرکت Home Depot برای عموم جذاب باشد و محصولی ارائه کند که تمام افراد عادی هم به آن نیاز دارند؛ امّا بازار هدف اصلی این شرکت، صاحبخانهها و ساختمانسازان هستند.
بعدازآنکه فرصت ارزشمندی پیدا کردید، گام بعدی در اغلب موارد ایجاد یک ارزش پیشنهادی متقاعدکننده است.
بهعنوان یک سرمایهگذار خطرپذیر که تعداد زیادی از کارآفرینان به او مراجعه میکنند، همواره با افراد نوآور در کسبوکارهای مورد نظرشان مشارکت داشتهام و به آنها در بررسی ارزش پیشنهادی کسبوکار همکاری کردهام؛ اما بسیاری از کارآفرینان به این دلیل دچار شکست میشوند که یک ارزش پیشنهادی موثر ارایه نمیکنند. اگر قصد دارید سفر خود را از «ایده» به سمت یک «شرکت موفق» آغاز کنید، ارزش پیشنهادی چشمگیر جزو ضروریات این سفر است.
در مفهوم ساده، ارزش پیشنهادی عبارت است از گزارهای که توضیح میدهد چه مزیتی را برای چه کسی و از طریق کدام روش منحصربهفرد ارایه میکنید. ارزش پیشنهادی، خریدار هدف شما را به همراه مشکلی که میتوانید برطرف کنید نشان میدهد و وجه تمایز شما را با دیگران مشخص میکند. زمانی که برای ایجاد یک ارزش پیشنهادی مجابکننده اقدام میکنید، چهار گام زیر را در نظر داشته باشید: تعریف، ارزیابی، اندازه گیری و ساختن
جهان با عدمقطعیتهای بسیاری روبهرو است. این عدمقطعیتها از آشوبهای اجتماعی تا تغییرات روزافزون اقلیمی را در بر میگیرند. بهعنوانمثال؛ اقتصاد با چالشهای بزرگی ازجمله بحران بدهیهای عمومی در اروپا و خطر وصول نشدن بدهیهای بانکی در امریکا مواجه است. بازار کسبوکار با فراز و نشیبهای زیادی مثل از دست دادن شخصیتی بزرگ مانند استیو جابز و به وجود آمدن غولهای اقتصادی جدیدی چون آمازون (Amazon) و فیسبوک (Facebook) روبهرو است.
در میان این آشفتگیها، صاحبنظران تمایل دارند اینطور نتیجه بگیرند که تنها راهحل معقول، ریسکهای جسورانه است؛ یعنی مدلهای جدید کسبوکار که منطق صنعت را به چالش میکشند، محصولاتی که طبقهبندی محصولات را از بین میبرند و رقابت را به پایان میرساند؛ اما من به این باور رسیدهام که راه بهتر برای مقابله با این عدمقطعیتها، کارهای کوچکی است که بهخوبی نشان میدهند شما به چه چیزی اهمیت میدهید و به چه چیزی پایبند هستید. در جهانی که با بحران تعریف میشود، سخاوتمندی و اطمینان بخشی بسیار حائز اهمیت است.
بیشتر افراد نمیتوانند توضیح دهند شرکتشان چهکاری انجام میدهد؛ یعنی نمیتوانند ارزش پیشنهادی خود را توصیف کنند. بهترین راه برای اینکه کارمندان و تیم مدیریت با عملکرد شرکت همراستا شوند این است که بدانند شرکت سعی دارد چه مزایایی را به مشتریان ارایه دهد. فرض کنید که تنها چهار مزیت مهم برای مشتریان وجود دارد و درنتیجه تنها چهار نوع ارزش پیشنهادی را میتوان به آنها ارایه کرد:
۱ـ بهترین کیفیت
ریچارد برانسون (Richard Branson) میگوید: بهترین بودن در یک زمینه، مدل کسبوکار بسیار خوبی است. من هم با ایشان موافق هستم. برندهایی را در نظر بگیرید که استانداردی را تدوین کردهاند، مانند چوب بیسبال Louisville یا رنگهای Benjamin Moore و ویولون Stradivarius. حتی اگر ورزشکاری حرفهای نباشید بازهم از تاریخچهی ۱۲۵ ساله شرکت Louisville Slugger مطلع هستید. افسانهی ویولونهای Stradivarius را همه میدانند، حتی اگر جزو طرفداران پر و پا قرص موسیقی کلاسیک نباشند. برندهایی که استانداردهایی را تدوین میکنند گاهی جزو برندهای لوکس هستند، ولی لزوما اینگونه نیست. برای آنکه استانداردی در برترین سطح ایجاد کنید، نیازی نیست لوکس باشید. برندهایی مانند Benjamin Moore کیفیت را در حیطهی کاری خود تعریف کردهاند و این جایگاهی مناسب و مطلوب است و ارزش پیشنهادی کارآمدی محسوب میشود.