من، کارولینا رُگل (Carolina Rogoll) هر ساله برای دیدن جدیدترین فناوریها و مدلهای کسبوکار که شرکتهای مختلف، به ویژه شرکتهای واقع در دره سیلیکون، عرضه میکنند به سواحل غربی امریکا سفر میکنم. در مقابل بهعنوان یک مربی و متخصص بازارایابی، سالها تجربه، عقاید و یافتههایم درباره بازاریابی و برندسازی را با آنها به اشتراک میگذارم.
بااینحال آخرین سفرم قدری با بقیه سفرها تفاوت داشت. با بسیاری از شرکتهای جدید در صنایع مختلف ازجمله تکنولوژی، رسانه، ورزش و موسیقی آشنا شدم که از زمان تأسیس با به کارگیری روشهای بازاریابی و خلق هنجارهای نوین و ارتباط مؤثر با مشتریان توانسته بودند پیشرفت قابلتوجهی داشته باشند. در این مدت، شرکتهایی را دیدم که از آنها درسهای مهمی درباره بازاریابی آموختم.
در اینجا دربارهی پنج نکته مهم که هوشمندترین شرکتهای نوپا به بهترین نحو آنها را انجام میدهند؛ و درسهایی که میتوان ار آنها آموخت، اشاره میکنیم.
زمانی که میخواهید از مشتریانتان درباره آنچه میخواهند یا دوست دارند سؤالاتی بپرسید، معمولاً موارد زیر اتفاق میافتد:
۱-آنها نمیدانند که چه مسئلهای دارند
۲-آنها فکر میکنند میدانند چه مسئله یا نیازی دارند ولی اشتباه میکنند
۳-آنها میدانند چه مسئلهای دارند ولی حقیقت را به شما نمیگویند.
شرکتهای مشهور (نظیر آمازون، نتفلیکس و پاندورا) برای پیشبینی رفتار مشتری کشف کردهاند که «دادههای ضمنی» (مانند رفتارهای مشاهدهشده مشتری) نسبت به «دادههای صریح» (مانند اطلاعات ارائهشده توسط مشتری) قابلاعتمادتر است. درواقع پیچیدهترین شرکتها برای پیشبینی رفتار مشتری، ترجیح میدهند که بجای گوش دادن به مشتریان، رفتار آنها را مشاهده و بررسی کنند.