زمانی که شرکتها به فکر محصولات و خدمات جدیدی میافتند، گاهی ماهها وقت صرف میکنند تا «محصولی بیعیب و نقص» تولید کنند و تمام ویژگیهایی را که فکر میکنند موردپسند مشتریان است، ارائه دهند. اما درنهایت زمانی که این محصولات را به بازار عرضه میکنند، بسیاری از آنها متوجه میشوند که مشتریان به این محصولات علاقهای ندارند و این قطعا یک فاجعه خواهد بود.
آنها میتوانستند بهجای این محصول بیعیب و نقص، حداقل محصول قابلقبول یا MVP را تولید کنند. مطابق این روش، محصولی را تولید میکنید که فقط ویژگیهای اصلی و ضروری را دارد، بدین ترتیب میتوانید بهسرعت متوجه شوید مردم چه ویژگیهایی را میخواهند و چه ویژگیهایی را نمیخواهند. سپس میتوانید بر اساس این بازخورد اولیه، تغییرات سریعی را اعمال کنید، تا در نهایت، محصول یا خدمتی را ارائه دهید که ارزشمند، مفید و مطلوب است. حتی میتوانید در همان مرحله اولیه که سرمایهگذاری زیادی صورت نگرفته، تولید محصول را متوقف کنید.
در این مقاله، با جزئیات بیشتری به این رویکرد خواهیم پرداخت و توضیح خواهیم داد که چگونه میتوانید محصولی با حداقل ویژگیهای قابلقبول برای مشتریان تولید کنید.
قبل از ورود محصولات یا خدمات به بازار تشخیص موفقیتآمیز بودن آنها هم برای شرکتهای بزرگ و هم کوچک، کار دشواری است؛ اما کسبوکارهایی وجود دارند که جسور بوده و با استفاده از استراتژی سنتی راهاندازی کسبوکار، شرایط را کاملا تغییر دادهاند.
وقتی شرکت بوئینگ در سال ۲۰۰۷ اولین دریملاینر مدل ۷۸۷ خود را ارائه داد، ۹۰۰ هواپیما به او سفارش داده شد که هرکدام ۱۵۰ میلیون دلار قیمت داشت؛ این یکی از بارزترین نمونههای افزایش ناگهانی فروش در تاریخ بود.
وقتی مارک زاکربرگ (Mark Zuckerburg) هنوز مشغول ساختن فیسبوک بود، همموسس او به نیویورک رفت تا کسبوکارشان را با تبلیغکنندگان هماهنگ کند.
این نمونهها در شرکتهای بزرگ و استارتآپها تکرار شدهاند. بوئینگ فرایند «طراحی-ساخت-فروش» را به «فروش-طراحی-ساخت» تغییر داده است. آنها فرایند را با طراحی مفهوم آغاز کرده و بهصورت منظم، در جلسات حضوری با مشتریان بالقوهشان که قرار است محصولات را خریداری کنند و بعد شروع به مدلسازی از محصول میکردند.
استارتآپ ناب (Lean Startup) حامی روش تکرار برای ایجاد کسبوکار است، به صورتی که در هر تکرار، موضوعی کاربردی را یاد بگیرید. یکی از ابزارهای مهم در روش تکرار، محصول با حداقل ویژگیهای قابلقبول (MVP) است.
در این مقاله توضیح میدهم که چهطور تشخیص دادم اولین MVP من باید چگونه باشد. اگر به این فکر هستید که اپلیکیشنی بسازید، خواندن این مقاله برای شما جالب خواهد بود.
اریک ریز (Eric Ries)، در کتاب خود تحت عنوان استارتآپ ناب، MVP را به این صورت تعریف میکند:
محصول با حداقل ویژگیهای قابلقبول (MVP) به کارآفرینان کمک میکند فرآیند یادگیری را هر چه سریعتر آغاز کنند. MVP الزاما کوچکترین محصول ممکن نیست، بلکه سریعترین راه برای به انجام رساندن حلقه بازخورد ساخت-ارزیابی-یادگیری با صرف کمترین میزان تلاش است.
برخلاف توسعه سنتی محصولات که معمولا دوره طولانی و کاملی را در بر میگیرد و قصد دارد محصولی بینقص ارائه دهد، هدف MVP شروع فرآیند یادگیری است، نه به اتمام رساندن آن. MVP، برخلاف نمونه اولیه یا آزمون مفهوم، فقط برای پاسخ به پرسشهای مربوط به طراحی محصول یا مسائل فنی طراحی نشده است و هدف آن بررسی فرضیههای اساسی کسبوکار است.