
شتاب دهنده
هر کسبوکاری، مخاطبان و بازار هدفی دارد، اما در میان آنها، زیرگروههای کوچکی هم با ویژگیهای خاص و مشترکی وجود دارند که خواستهها، نیازها و ترجیحات خاصی دارند. این زیرگروههای کوچک، که منبعی غنی از فرصتهای بازاریابی به شمار میروند، بازار گوشهای نام دارند.
بازاریابی گوشهای چیست؟
بازاریابی گوشهای، نوعی از بازاریابی است که به سمت جمعیتی خاص یا گوشهای خاص، گرایش دارد. کسبوکارها میتوانند حول تخصصی که در ارائه خدمتی خاص دارند، یک استراتژی گوشهای تدوین یا برای گروه و جمعیتی خاص در میان مخاطبان هدف خود، خدمترسانی میکنند. اگر کسبوکاری، فعالیتهای بازاریابیاش را حول این زیرگروه خاص انجام دهد، درواقع در حال انجام بازاریابی گوشهای است.
زمانی که شرکتها به فکر محصولات و خدمات جدیدی میافتند، گاهی ماهها وقت صرف میکنند تا «محصولی بیعیب و نقص» تولید کنند و تمام ویژگیهایی را که فکر میکنند موردپسند مشتریان است، ارائه دهند. اما درنهایت زمانی که این محصولات را به بازار عرضه میکنند، بسیاری از آنها متوجه میشوند که مشتریان به این محصولات علاقهای ندارند و این قطعا یک فاجعه خواهد بود.
آنها میتوانستند بهجای این محصول بیعیب و نقص، حداقل محصول قابلقبول یا MVP را تولید کنند. مطابق این روش، محصولی را تولید میکنید که فقط ویژگیهای اصلی و ضروری را دارد، بدین ترتیب میتوانید بهسرعت متوجه شوید مردم چه ویژگیهایی را میخواهند و چه ویژگیهایی را نمیخواهند. سپس میتوانید بر اساس این بازخورد اولیه، تغییرات سریعی را اعمال کنید، تا در نهایت، محصول یا خدمتی را ارائه دهید که ارزشمند، مفید و مطلوب است. حتی میتوانید در همان مرحله اولیه که سرمایهگذاری زیادی صورت نگرفته، تولید محصول را متوقف کنید.
در این مقاله، با جزئیات بیشتری به این رویکرد خواهیم پرداخت و توضیح خواهیم داد که چگونه میتوانید محصولی با حداقل ویژگیهای قابلقبول برای مشتریان تولید کنید.
تکنولوژی تبلیغات، صنعتی رو به رشد و سرشار از تغییر و تحولات شگفتانگیز و فرصتهای جدید برای استارتآپ هاست. علیرغم وجود پتانسیلهای بالا برای کسب موفقیت در این حوزه، شرکتهای فعال درزمینه تکنولوژی تبلیغات یا ad-tech با چالشهایی روبهرو هستند که برای رسیدن به اسمورسم در این حوزه، باید بر آنها غلبه کنند.
مدیران عامل سه استارتآپ بسیار موفق ad-tech، چالشهای فراروی خود در مسیر پیشرفت را با ما به اشتراک گذاشتند. در اینجا برخی از موانعی که از نگاه این مدیران، چالشبرانگیزترین موانع استارتآپهای ad-tech هستند و باید بر آنها غلبه شود، مطرح شده است.
ابزارهای دیجیتال خواه و ناخواه وارد زندگی ما شدهاند. لپتاپ، تلفنهای هوشمند، تلفنهای همراه و تبلت، باعث شدهاند همواره با کانالهای بازاریابی دیجیتال در تماس باشیم. بنابراین برندها باید در استراتژیهای بازاریابی فعلی خود نوآوری به خرج دهند تا به مخاطبانی دسترسی پیدا کنند که بیشتر وقتشان را بهجای تماشای تلویزیون به تماشای کلیپهای ویدیویی در یوتیوب میگذرانند.
گرایش به سمت رسانههای آنلاین دیجیتال باعث شده است بازاریابها مجبور شوند در مورد روشهای دسترسی به مخاطبانشان که دیگر صرفا از یک کانال استفاده نمیکنند تجدیدنظر کنند. امروز به یک استراتژی بازاریابی بخش بندی شده نیاز است که متناسب با نیازهای کاربرانی باشد که هم از موتورهای جستجویی مانند گوگل و یاهو استفاده میکنند، هم در سایتهای اجتماعی مانند فیسبوک و توئیتر حضر دارند و هم در سایتهای بسیار پرطرفدار و ویژهای مانند TripAdvisor فعال اند.
دانلود اپلیکیشنها برای مشتریان سرگرمی رایجی است( آمار دانلود اپلیکیشن، تعداد ۳۰ میلیون در روز است). همچنین پرورش ایده برای اپلیکیشنهای عالی و جدید نیز بسیار رایج است.
معمولاً در تبدیل اپلیکیشن از مرحلهی ایده به واقعیتی با فنّاوری بالا، مشکلاتی نهفته است، اما متخصصان بیان میکنند که هرکسی میتواند با داشتن رویکردی مناسب و تلاش کافی، اپلیکیشن موبایل موفقی بسازد که بالقوه درآمدزا باشد.
چد مورتا (Chad Mureta) گفته است که : «اگر کارها را بهدرستی انجام دهید، میتوانید از این راه درآمد بسیاری داشته باشید.» او قبل از راهاندازی سه کسبوکار بر اساس اپلیکیشنهای موبایلی، ازجمله Empire Apps، هیچ تجربهای در این حوزه نداشته است.
میکا اولسون (Mikka Olsson)، همموسس شرکت سازنده اپلیکیشن Ebbex، گفته است : « اگرچه داشتن ایده از هر چیزی مهمتر است، اما کارهای بسیار دیگری نیز (از طراحی گرفته تا بازاریابی) برای درآمدزایی و بهرهوری کسبوکارهای مخاطرهآمیز ضروری هستند.»
هر پست وبلاگ، نوعی تلاش برای ایجاد اعتماد در خواننده است.
- اگر خواننده به شما اعتماد نداشته باشد، از شما خرید نخواهد کرد.
- اگر خواننده به شما اعتماد نداشته باشد، گفتههای شما را باور نخواهد کرد.
- اگر خواننده به شما اعتماد نداشته باشد، به مشتری دائمی شما تبدیل نخواهد شد.
بنابراین هر بار که قصد نوشتن پست وبلاگی را دارید، باید به موضوع بسیار مهم اعتماد توجه داشته باشید. اما چهطور باید اعتماد مخاطب را جلب کنید؟ فرآیند اعتمادسازی چگونه است؟ در این مقاله فهرستی از ۱۱ جمله را تهیه کردهایم که ثابت شده است در اعتمادسازی موثر هستند.
باید به خاطر داشته باشید که نمیتوانید صرفا با چند کلمه اعتماد آفرین، انتظار داشته باشید که خوانندگان بهطور خودکار به شما اعتماد کنند. بلکه باید از عوامل دیگری که جلبکننده اعتماد آنها هستند هم استفاده کنید؛ مانند توضیحات مفصل، لحن قاطع، خروجی منسجم، کیفیت بالا، نشانههای اجتماعی و خوشنامی.
در کنار این موارد، میتوانید کلمات و جملاتی را اضافه کنید که باعث میشود اعتماد مخاطب به شما بیشتر شود.
برای معرفی تأثیرگذار محصول یا خدمت جدیدتان، این دستورالعمل هفت مرحلهای را به شما معرفی میکنیم.
پس میخواهید محصول یا خدمت جدیدی را روانه بازار کنید! فکرهایتان را کردهاید و دقیقا میدانید تصمیم به ارائهی چه محصولی دارید. حالا فقط باید فکری به حال فروش محصول خود بکنید. خیلی ساده به نظر میرسد، نه؟ امّا روزانه تعداد بیشماری از محصولات یا خدمات جدید کاملاً نادیده گرفته میشوند زیرا در معرفی آنها به بازار از روش درستی استفاده نشده است. درواقع درصد بالایی از تماسهای روزانه با کارشناسان شرکت من، از سوی مدیران کسبوکارهای کوچک است که تقاضای خدماتی از این دست دارند. ما هم آنها را راهنمایی میکنیم تا این هفت گام را درست و دقیق بردارند و محصول یا خدمت جدید خود را با موفقیت وارد بازار کنند.
در اینجا ۱۵ استراتژی بازاریابی را به شما معرفی میکنیم که بیشک خلاقیت شما را دو برابر میکنند. ایجاد و حفظ یک کمپین بازاریابی متناسب با مخاطبان موردنظر، به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد. اگر تفکر استراتژیک داشته باشید، زحمت و تلاش شما برای توسعه چنین کمپینی بیشتر هم میشود. درهرصورت همه ما همیشه به دنبال روشهایی برای دستیابی به مزیت رقابتی هستیم که اهمیت خیلی زیادی دارد.
اما مواقعی پیش میآید که همه ما به بنبست میرسیم و نمیتوانیم هیچ راهحلی پیدا کنیم. هر وقت با چنین شرایطی روبرو شدید، بهتر است این ۱۵ استراتژی بازاریابی را بررسی کنید. مطمئن باشید میتوانید خلاقیت خود را دوباره به دست آورید.
فرض کنید زندگی شما، مصداق همان رویایی است که بازاریابها در سر دارند. هرروز صدها یا حتی هزاران مشتری جدید پیدا میکنید، چون محصول و بازاریابی شما فوقالعاده است. تیم و همچنین اعضای خانواده شما، بسیار هیجانزده هستند، چراکه شرکت شما هرروز ارزش بیشتری پیدا میکند. اما، هیچ کدام از اینها فایدهای نخواهند داشت اگر معیار کلیدی فعالسازی را فراموش کنید.
فعالسازی، یکی از مهمترین معیارها برای تمامی شرکتهای SaaS است. این معیار ارزیابی میکند که چه تعداد کاربر، فعالیت خاصی را انجام میدهند تا محصولی را به ارزش واقعیاش برسانند. در مورد توییتر، این فعالیت، میتواند فالو کردن ۶ حساب کاربری دیگر یا ارسال ۲ توییت باشد. در مورد KISSmetrics، کاربر فعال میتواند کسی باشد که KISSmetrics را نصب و یک گزارش آن را روی داده هایش اجرا میکند. نمودار زیر نشان میدهد که وقتی در جذب مشتری فوقالعاده هستید اما نمیتوانید کاربران را فعال کنید، چه اتفاقی میافتد:
برگرفته از پست اندرو چن (Andrew Chen’)، با عنوان حفظ مشتری، کلید موفقیت است.
تعارض، بخشی از زندگی روزانه و قطعا بخشی از کسبوکار است و نیازی به پنهان کردن این مساله نیست. وقتی ما هرروز زمان زیادی را با افراد یکسانی سپری میکنیم، تعارض اجتنابناپذیر است. ولی بهعنوان یک رهبر، ممکن است شما بیشتر وقتتان را صرف موضوعاتی مثل بهره وری و انجام پروژهها قبل از زمان مقرر نمایید و کمتر برای حل تعارضات وقت بگذارید. ممکن است هنگام بروز تعارضات و مشکلات، به دنبال یک راهحل سریع باشید؛ یعنی افرادی را که «مشکل آفرین» هستند پیدا کنید و آنها را از سایرین جدا نمایید. اگرچه شما نیت خوبی دارید، اما شکار فرد دردسرساز، زدن برچسب مشکل آفرین بر پیشانی او، و کنار گذاشتن او راهحل مناسبی نیست. برچسب زدن به اعضای تیم، و اجازه دادن به آنها برای برچسب زدن به یکدیگر، و دادن لقب «دردسر ساز»، «مشکل آفرین» و ... فقط باعث میشود فاصلهها و جداییها بیشتر شوند.
اگر به تعارضات بهخوبی رسیدگی نشود، بین افراد فاصله ایجاد شده و مانعی بر سر راه خلاقیت و بهره وری میشود. برای آنکه تیم شما دوباره انسجام قبلی را پیدا کند و بتواند موفق شود، راه دیگری هم هست که تاثیر بیشتری دارد. البته هر چهقدر هم که تلاش کنید تا انسجام تیم حفظ شود، ممکن است به این نتیجه برسید که کارمند خاصی در تیم حضور دارد که با فرهنگ تیم همخوانی ندارد و بنابراین شاید با خودتان فکر کنید که آیا زمان آن رسیده که راه خودتان را از او جدا کنید یا نه؟
More...
مربیگری کسبوکار، مزایای مختلفی دارد که یکی از آنها فرصت کارکردن با کسبوکارهای متعدد و آشنایی با مفاهیم تجاری مختلف است. بدین ترتیب میتوان از نزدیک مشاهده کرد که کدامیک کارآیی دارد و کدامیک ندارد. من با کسبوکارهای بسیار متفاوت، منحصربهفرد و غیرمعمولی در زمینههای مختلف، از مد و فشن زنانه گرفته تا غذای باکیفیت برای سگها، کار کردهام.
ایدههای منحصربهفرد، میتوانند کارآمد باشند. اما لازم است از نظر تجاری پایدار باشند و بتوان در صورت رشد و افزایش حجم کسبوکار، آنها را بسط و توسعه داد. یکی از غیرمعمولترین کسبوکارهایی که اخیرا با آن کار کردهام، شرکتی است در افریقای جنوبی که پوشاک متناسب هر شخص تولید میکند. لیزا کلیفورد صاحب این شرکت است. این شرکت منحصربهفرد، یکی از نیازهای بیشتر خانمها را هدف قرار داده است: یافتن شکمبندهای کاملا متناسب.
اگرچه مفهومی که لیزا دنبال کرد منجر به جذب فوری مشتری و موفقیت شد، اما مشکل او نیز همچون بیشتر مالکان کسبوکارهای ایدهمحور، این بود که راهی پیدا کند تا ایدهاش از نظر تجاری پایدار باشد؛ چیزی فراتر ازجمله «چه ایده خوبی! میخرمش!». بلکه چیزی شبیه: «چه ایده خوبی! بفرمایید این هم پول. میتوانم کالای دیگری نیز از شما بخرم؟»
بهمحض آنکه چنین اتفاقی افتاد، باید شرکت کارآفرینانه خود را سازماندهی کرده و آن را به یک مدل سیستماتیک تبدیل کنید تا بتوانید به نتایج قابل پیشبینی دست پیدا کنید.
تقریبا از هر ده شرکت B2B، نه شرکت گزارش دادهاند که از بازاریابی محتوایی بهعنوان بخشی از استراتژی بازاریابی خود استفاده میکنند، اما بیشتر آنها به شیوهی نادرستی این کار را انجام میدهند. حتی همین چند سال پیش که عبارت «بازاریابی محتوایی» را در جمع صاحبان کسبوکارها به کار بردم، بسیاری از آنها بهت زده به من نگاه کردند. بنابراین موفقیتی که طی همین چند سال در این زمینه به دست آوردهایم فوقالعاده است. امروزه ۸۸ درصد شرکتهای B2B طبق گزارش خود از بازاریابی محتوایی بهعنوان بخشی از استراتژی بازاریابی کسبوکارشان استفاده میکنند. مدیران بازاریابی محتوایی در شرکتهای بزرگ فناوری بیان کردند: استفاده از بازاریابی محتوایی بهعنوان یک شایستگی سازمانی، دومین هدف اصلی آنهاست که در رتبهی دوم بعد از ارزیابی ROI (بازگشت سرمایه) قرار دارد.
اما علیرغم هیجانی که کسبوکارها نسبت به بازاریابی محتوایی دارند، مشکلات زیادی هست که ممکن است باعث شود در انجام آن مرتکب اشتباه شوند. در اینجا به ۱۲ اشتباه رایج در بازاریابی محتوایی میپردازیم که ممکن است شرکت شما هم با آن روبرو شود.
ماهش مورثی (Mahesh Murthy) از شرکت Seed Fund در سمیناری گفته است: «ما به استارتآپهایی علاقه داریم که به دنبال این هستند که یک ماهی بزرگی باشند در دریاچهای کوچک، نه ماهی کوچکی در اقیانوسی بزرگ»
ماهش مورثی، با این حرف قصد دارد بگوید که ایده محصولاتی را ترجیح میدهد که به برطرف کردن نیاز یک بازار گوشهای کوچکی میپردازد، نه بازاری انبوه که شامل میلیونها نفر است.
من شاهد این بودهام که بعضی از کارآفرینان به دنبال این رویای بزرگ هستند و قصد دارند شرکتی در سطح Amazon و Google ایجاد کنند. البته خیلی از آنها متوجه نیستند که حتی ایدههای بزرگ هم در آغاز کوچک بودهاند.
آمازون کار خود را بهعنوان یک کتابفروشی آنلاین آغاز کرد، اما امروزه جزو یکی از بزرگترین بازارهای آنلاین است که تقریبا همهچیز میفروشند.
چهطور تشخیص دهید که ایده شما کارآمد خواهد بود؟
اثبات مفهوم یکی از اصطلاحاتی است که فرشتگان سرمایهگذار و سرمایهگذاران خطرپذیر بارها از آن استفاده میکنند. چهطور بدانید که مفهوم شما کارآمد خواهد بود؟ خب، تا زمانی که محصول شما به بازار عرضه نشود نمیتوانید متوجه این مسئله شوید.
بعضی از افراد، تحقیقات بازار انجام میدهند و در آن سوالاتی میپرسند تا تشخیص دهند محصولشان قابلقبول خواهد بود یا نه. بزرگترین مشکل این روش اینجاست که از افراد میخواهید چیزی را تصور کنند که اصلا وجود ندارد.
در حال حاضر دو مورد از رایجترین روندها در بازاریابی، هک رشد و بازاریابی محتوایی هستند.
هک رشد یک تکنیک بازاریابی است که برای رشد سریع محصولات یا خدمات استفاده میشود. بازاریابی محتوایی هم با رشد ارتباط دارد. شما به این دلیل محتوا تولید میکنید که قصد دارید ترافیک سایت خود را افزایش دهید و به افراد بیشتری دسترسی داشته باشید.
اگر برنامهی بازاریابی کسبوکارتان شامل هر یک از این دو مورد باشد، احتمالا شاهد نتایج امیدبخشی بودهاید... پس چرا آن را تا یک مرحلهی دیگر پیش نمیبرید؟ اگر راهی برای به کار گیری اصول هک رشد در محتوای شما وجود داشته باشد که به رشد سریع ترافیک سایت منجر شود چه طور؟
راهی برای این کار وجود دارد. راهی که «هک محتوا» نامیده میشود.
در ادامه ۹ روش را معرفی میکنیم که میتوانید ترفندهای هک رشد را در فعالیتهایی که برای بازاریابی محتوایی انجام میدهید به کار گیرید تا رشد سریع و چشمگیری داشته باشید.