فرض کنید زندگی شما، مصداق همان رویایی است که بازاریاب‌ها در سر دارند. هرروز صدها یا حتی هزاران مشتری جدید پیدا می‌کنید، چون محصول و بازاریابی شما فوق‌العاده است. تیم و همچنین اعضای خانواده شما، بسیار هیجان‌زده هستند، چراکه شرکت شما هرروز ارزش بیشتری پیدا می‌کند. اما، هیچ کدام از این‌ها فایده‌ای نخواهند داشت اگر معیار کلیدی فعال‌سازی را فراموش کنید.

فعال‌سازی، یکی از مهم‌ترین معیارها برای تمامی شرکت‌های SaaS است. این معیار ارزیابی می‌کند که چه تعداد کاربر، فعالیت خاصی را انجام می‌دهند تا محصولی را به ارزش واقعی‌اش برسانند. در مورد توییتر، این فعالیت، می‌تواند فالو کردن ۶ حساب کاربری دیگر یا ارسال ۲ توییت باشد. در مورد KISSmetrics، کاربر فعال می‌تواند کسی باشد که KISSmetrics را نصب و یک گزارش آن را روی داده هایش اجرا می‌کند. نمودار زیر نشان می‌دهد که وقتی در جذب مشتری فوق‌العاده هستید اما نمی‌توانید کاربران را فعال کنید، چه اتفاقی می‌افتد:

برگرفته از پست اندرو چن (Andrew Chen’)، با عنوان حفظ مشتری، کلید موفقیت است.

تعارض، بخشی از زندگی روزانه و قطعا بخشی از کسب‌وکار است و نیازی به پنهان کردن این مساله نیست. وقتی ما هرروز زمان زیادی را با افراد یکسانی سپری می‌کنیم، تعارض اجتناب‌ناپذیر است. ولی به‌عنوان یک رهبر، ممکن است شما بیشتر وقت‌تان را صرف موضوعاتی مثل بهره وری و انجام پروژه‌ها قبل از زمان مقرر نمایید و کمتر برای حل تعارضات وقت بگذارید. ممکن است هنگام بروز تعارضات و مشکلات، به دنبال یک راه‌حل سریع باشید؛ یعنی افرادی را که «مشکل آفرین» هستند پیدا کنید و آن‌ها را از سایرین جدا نمایید. اگرچه شما نیت خوبی دارید، اما شکار فرد دردسرساز، زدن برچسب مشکل آفرین بر پیشانی او، و کنار گذاشتن او راه‌حل مناسبی نیست. برچسب زدن به اعضای تیم، و اجازه دادن به آن‌ها برای برچسب زدن به یکدیگر، و دادن لقب «دردسر ساز»، «مشکل آفرین» و ... فقط باعث می‌شود فاصله‌ها و جدایی‌ها بیشتر شوند.
اگر به تعارضات به‌خوبی رسیدگی نشود، بین افراد فاصله ایجاد شده و مانعی بر سر راه خلاقیت و بهره وری می‌شود. برای آنکه تیم شما دوباره انسجام قبلی را پیدا کند و بتواند موفق شود، راه دیگری هم هست که تاثیر بیشتری دارد. البته هر چه‌قدر هم که تلاش کنید تا انسجام تیم حفظ شود، ممکن است به این نتیجه برسید که کارمند خاصی در تیم حضور دارد که با فرهنگ تیم همخوانی ندارد و بنابراین شاید با خودتان فکر کنید که آیا زمان آن رسیده که راه خودتان را از او جدا کنید یا نه؟

مربی‌گری کسب‌وکار، مزایای مختلفی دارد که یکی از آن‌ها فرصت کارکردن با کسب‌وکارهای متعدد و آشنایی با مفاهیم تجاری مختلف است. بدین ترتیب می‌توان از نزدیک مشاهده کرد که کدام‌یک کارآیی دارد و کدام‌یک ندارد. من با کسب‌وکارهای بسیار متفاوت، منحصربه‌فرد و غیرمعمولی در زمینه‌های مختلف، از مد و فشن زنانه گرفته تا غذای باکیفیت برای سگ‌ها، کار کرده‌ام.

ایده‌های منحصربه‌فرد، می‌توانند کارآمد باشند. اما لازم است از نظر تجاری پایدار باشند و بتوان در صورت رشد و افزایش حجم کسب‌وکار، آن‌ها را بسط و توسعه داد. یکی از غیرمعمول‌ترین کسب‌وکارهایی که اخیرا با آن کار کرده‌ام، شرکتی است در افریقای جنوبی که پوشاک متناسب هر شخص تولید می‌کند. لیزا کلیفورد صاحب این شرکت است.  این شرکت منحصربه‌فرد، یکی از نیازهای بیشتر خانم‌ها را هدف قرار داده است: یافتن شکم‌بندهای کاملا متناسب.

اگرچه مفهومی که لیزا دنبال کرد منجر به جذب فوری مشتری و موفقیت شد، اما مشکل او نیز همچون بیشتر مالکان کسب‌وکارهای ایده‌محور، این بود که راهی پیدا کند تا ایده‌اش از نظر تجاری پایدار باشد؛ چیزی فراتر ازجمله «چه ایده خوبی! می‌خرمش!». بلکه چیزی شبیه: «چه ایده خوبی! بفرمایید این هم پول. می‌توانم کالای دیگری نیز از شما بخرم؟»

به‌محض آنکه چنین اتفاقی افتاد، باید شرکت کارآفرینانه خود را سازمان‌دهی کرده و آن را به یک مدل سیستماتیک تبدیل کنید تا بتوانید به نتایج قابل پیش‌بینی دست پیدا کنید.

تقریبا از هر ده شرکت B2B، نه شرکت گزارش داده‌اند که از بازاریابی محتوایی به‌عنوان بخشی از استراتژی بازاریابی خود استفاده می‌کنند، اما بیشتر آن‌ها به شیوه‌ی نادرستی این کار را انجام می‌دهند. حتی همین چند سال پیش که عبارت «بازاریابی محتوایی» را در جمع صاحبان کسب‌وکارها به کار بردم، بسیاری از آن‌ها بهت زده به من نگاه کردند. بنابراین موفقیتی که طی همین چند سال در این زمینه به دست آورده‌ایم فوق‌العاده است. امروزه ۸۸ درصد شرکت‌های B2B طبق گزارش خود از بازاریابی محتوایی به‌عنوان بخشی از استراتژی بازاریابی کسب‌وکارشان استفاده می‌کنند. مدیران بازاریابی محتوایی در شرکت‌های بزرگ فناوری بیان کردند: استفاده از بازاریابی محتوایی به‌عنوان یک شایستگی سازمانی، دومین هدف اصلی آن‌هاست که در رتبه‌ی دوم بعد از ارزیابی ROI (بازگشت سرمایه) قرار دارد.

اما علی‌رغم هیجانی که کسب‌وکارها نسبت به بازاریابی محتوایی دارند، مشکلات زیادی هست که ممکن است باعث شود در انجام آن مرتکب اشتباه شوند. در اینجا به ۱۲ اشتباه رایج در بازاریابی محتوایی می‌پردازیم که ممکن است شرکت شما هم با آن روبرو شود.

ماهش مورثی (Mahesh Murthy) از شرکت Seed Fund در سمیناری گفته است: «ما به استارت‌آپ‌هایی علاقه داریم که به دنبال این هستند که یک ماهی بزرگی باشند در دریاچه‌ای کوچک، نه ماهی کوچکی در اقیانوسی بزرگ»
ماهش مورثی، با این حرف قصد دارد بگوید که ایده محصولاتی را ترجیح می‌دهد که به برطرف کردن نیاز یک بازار گوش‌های کوچکی می‌پردازد، نه بازاری انبوه که شامل میلیون‌ها نفر است.
من شاهد این بوده‌ام که بعضی از کارآفرینان به دنبال این رویای بزرگ هستند و قصد دارند شرکتی در سطح Amazon و Google ایجاد کنند. البته خیلی از آن‌ها متوجه نیستند که حتی ایده‌های بزرگ هم در آغاز کوچک بوده‌اند.
آمازون کار خود را به‌عنوان یک کتاب‌فروشی آنلاین آغاز کرد، اما امروزه جزو یکی از بزرگ‌ترین بازارهای آنلاین است که تقریبا همه‌چیز می‌فروشند.

چه‌طور تشخیص دهید که ایده شما کارآمد خواهد بود؟
اثبات مفهوم یکی از اصطلاحاتی است که فرشتگان سرمایه‌گذار و سرمایه‌گذاران خطرپذیر بارها از آن استفاده می‌کنند. چه‌طور بدانید که مفهوم شما کارآمد خواهد بود؟ خب، تا زمانی که محصول شما به بازار عرضه نشود نمی‌توانید متوجه این مسئله شوید.
بعضی از افراد، تحقیقات بازار انجام می‌دهند و در آن سوالاتی می‌پرسند تا تشخیص دهند محصول‌شان قابل‌قبول خواهد بود یا نه. بزرگ‌ترین مشکل این روش اینجاست که از افراد می‌خواهید چیزی را تصور کنند که اصلا وجود ندارد.

در حال حاضر دو مورد از رایج‌ترین روندها در بازاریابی، هک رشد و بازاریابی محتوایی هستند.
هک رشد یک تکنیک بازاریابی است که برای رشد سریع محصولات یا خدمات استفاده می‌شود. بازاریابی محتوایی هم با رشد ارتباط دارد. شما به این دلیل محتوا تولید می‌کنید که قصد دارید ترافیک سایت خود را افزایش دهید و به افراد بیشتری دسترسی داشته باشید.
اگر برنامه‌ی بازاریابی کسب‌وکارتان شامل هر یک از این دو مورد باشد، احتمالا شاهد نتایج امیدبخشی بوده‌اید... پس چرا آن را تا یک مرحله‌ی دیگر پیش نمی‌برید؟ اگر راهی برای به کار گیری اصول هک رشد در محتوای شما وجود داشته باشد که به رشد سریع ترافیک سایت منجر شود چه طور؟
راهی برای این کار وجود دارد. راهی که «هک محتوا» نامیده می‌شود.
در ادامه ۹ روش را معرفی می‌کنیم که می‌توانید ترفندهای هک رشد را در فعالیت‌هایی که برای بازاریابی محتوایی انجام می‌دهید به کار گیرید تا رشد سریع و چشمگیری داشته باشید.

هر کمپین بازاریابی دیجیتال از دیگری متفاوت است، اما واقعیت این است که بیشتر این کمپین‌ها بر اساس عناصر بنیادی و اساسی مشترکی شکل‌گرفته‌اند. درعین‌حال که استارت‌آپ‌ها سعی دارند توجه افراد را به خود جلب کنند، مهم است که بتوانند در کنار تغییر ظواهر به نفع خودشان، این ویژگی‌های مهم را نیز تقویت کنند. اگر شما نیز بتوانید چنین کنید، تلاش‌هایتان موفقیت‌آمیز خواهند بود.

پنج جزء ضروری که نمی‌توانید آن‌ها را کنار بگذارید
وقتی به بررسی کمپین‌های بازاریابی دیجیتال می‌پردازید، نمی‌توانید صرفا نگاه کنید که شرکت‌های Forture ۵۰۰ به چه‌کاری مشغول‌اند تا سعی کنید استراتژی‌های آن‌ها را تقلید کنید. باید کمپین‌های خود را از کسب‌وکارها و سازمان‌هایی الهام بگیرید که در سطح خودتان هستند. این بدان معنی است که برای الهام گرفتن، به سایر استارت‌آپ‌ها و حتی سازمان‌های غیرانتفاعی نگاهی داشته باشید. همان‌طور که خواهید دید، برخی از بهترین کمپین‌های دیجیتال توانسته‌اند ویژگی‌های زیر را در خود ایجاد کنند:

بازاریابی از طریق ایمیل یکی از سریع‌ترین روش‌ها برای پیش بردن فروش نسبت به هر راه ارتباطی آنلاین است. به این فکر کنید ... از چه راه ارتباطی دیگری می‌توانید محصول یا خدمتی را عرضه کنید و بلافاصله آن را به فروش برسانید؟
اما بزرگ‌ترین چالشی که اکثر کسب‌وکارها با آن روبرو می‌شوند این است که آن‌ها پایگاه داده ایمیلی‌ ندارند که آن‌قدر بزرگ باشد تا بتوانند فواید استفاده از ایمیل را ببینند.
چرا روش سنتی رشد پایگاه داده ایمیل‌ کارآمد نیست؟ ساختن یک پایگاه داده‌ی ایمیل‌ که شامل۱۰۰۰۰ نفر یا بیشتر باشد بسیار مشکل است (لازم است پایگاه داده به این میزان بزرگ باشد تا واقعا بتوانید قدرت بازاریابی ایمیلی را درک کنید).
روش سنتی رشد پایگاه داده ایمیل در ارائه‌ی یک گزارش، ویدئو یا دوره‌ی آموزشی الکترونیک ویژه در ازای دریافت یک آدرس ایمیل خلاصه می‌شود.
مشکل روش سنتی این است که حتی اگر بتوانید برای هر مشترک ۵ دلار هزینه کنید (۱ دلار در ازای هر کلیک و ۲۰% نرخ تبدیل روی صفحه‌ی فرود شما)، باید برای ساختن پایگاه داده‌ای که شامل ۱۰۰۰۰ نفر باشد، ۵۰ هزار دلار هزینه کنید. اگر هزینه‌ی تبدیل هر مشتری ۱۰ دلار باشد، این کار برای شما ۱۰۰ هزار دلار هزینه خواهد داشت.
چند کسب‌وکار استطاعت مالی این را دارند که ۵۰ هزار دلار از تبلیغات آنلاین‌شان را به رشد پایگاه داده‌ی ایمیل‌ اختصاص دهند؟ به‌خصوص وقتی واقعا باید پایگاه‌ داده ایمیلشان را به‌سرعت توسعه دهند (مثلا در کمتر از ۶ ماه پایگاه داده ایمیلی بسازند که شامل ۱۰۰۰۰ نفر باشد).
خبر خوب این است که راه‌های مختلف بسیاری وجود دارد که با استفاده از آن‌ها می‌توانید فهرست خود را با هزینه‌ای بسیار کمتر از ۵ دلار برای هر مشترک، توسعه دهید.

یکی از بهترین روش‌ها برای کسب مشتریان جدید، ارجاع یا معرفی محصول از طرف مشتریان فعلی است. زمانی که شخص مورد اطمینان‌تان از شما می‌خواهد محصولی را امتحان کنید، شما به‌طور حتم نگاهی به آن خواهید انداخت.

اما کسب‌وکارها چگونه می‌توانند مشتریان تجارت الکترونیکی خود را تشویق کنند تا دوستان خود را به‌صورت آنلاین به آن‌ها ارجاع دهند؟

ما از دوازده نفر از صاحبان مشاغل از شورای کارآفرینان جوان (YEC) این سوال را پرسیده‌ایم. بهترین پاسخ‌های آن‌ها در زیر مطرح شده‌اند:

من، کارولینا رُگل (Carolina Rogoll) هر ساله برای دیدن جدیدترین فناوری‌ها و مدل‌های کسب‌وکار که شرکت‌های مختلف، به ویژه شرکت‌های واقع در دره سیلیکون، عرضه می‌کنند به سواحل غربی امریکا سفر می‌کنم. در مقابل به‌عنوان یک مربی و متخصص بازارایابی، سال‌ها تجربه، عقاید و یافته‌هایم درباره بازاریابی و برندسازی را با آن‌ها به اشتراک می‌گذارم.
بااین‌حال آخرین سفرم قدری با بقیه سفرها تفاوت داشت. با بسیاری از شرکت‌های جدید در صنایع مختلف ازجمله تکنولوژی، رسانه، ورزش و موسیقی آشنا شدم که از زمان تأسیس با به کارگیری روش‌های بازاریابی و خلق هنجارهای نوین و ارتباط مؤثر با مشتریان توانسته بودند پیشرفت قابل‌توجهی داشته باشند. در این مدت، شرکت‌هایی را دیدم که از آن‌ها درس‌های مهمی درباره بازاریابی آموختم.
در اینجا درباره‌ی پنج نکته مهم که هوشمندترین شرکت‌های نوپا به بهترین نحو آن‌ها را انجام می‌دهند؛ و درس‌هایی که می‌توان ار آن‌ها آموخت، اشاره می‌کنیم.

تابه‌حال چند اسلاید ارائه و فروش دیده‌اید؟ یک سؤال مهم‌تر : چند تا از آن‌ها را به یاد دارید؟

اگر پاسخ‌تان این است که هیچ‌یک را به خاطر نمی‌آورید، اغلب مردم جهان همین جواب را می‌دهند. اسلایدهای ارائه ، فایل‌هایی هستند که از PowerPoint ، Keynote یا ابزارهای مشابه برای معرفی طرح کسب‌وکار استفاده می‌کنند.

اسلایدهای ارائه یک مشکل اساسی دارند: ۱۰ دقیقه پس از پایان ارائه، یک مخاطب به‌طور میانگین تنها ۵۰ درصد از مطالب گفته‌شده در آن را به خاطر می‌آورد و یک هفته بعد، این مقدار به ۱۰ درصد کاهش می‌یابد.

در این صورت، چرا باید زحمت تهیه و ارائه این فایل‌ها (اسلاید ارائه و فروش) را به خود بدهیم؟ وقتی هیچ‌کس آن‌ها را به خاطر نمی‌سپارد، می‌توان نتیجه گرفت که این روش خوبی برای ایجاد یک تأثیر ماندگار در ذهن مخاطب نیست. حتی بهترین اسلایدهای ارائه هم باعث نمی‌شوند خود را به‌عنوان یک استارت‌آپ خارق‌العاده به رخ مشتری‌های یا سرمایه‌گذاران احتمالی بکشید.

آمیخته‌ی بازاریابی، یک ابزار شناخته‌شده برای استراتژی بازاریابی است و احتمالا شما هم آن را می‌شناسید و می‌دانید که نسخه‌ی سنتی آن به 4p بازاریابی محدود می‌شد که عبارت‌اند از: محصول، قیمت، مکان و تبلیغات (که همگی در زبان انگلیسی با حرف p آغاز می‌شوند (Product, Price, Place and Promotion)). بر اساس نظرسنجی‌های منتشر شده در سایت Smart Insights این ابزار یکی از ۳ مدل برتر بازاریابی کلاسیک محسوب می‌شود.
مدل 7p توسط ای جروم مک کارتی (E. Jerome McCarthy)، طراحی و در سال ۱۹۶۰ در کتابش با عنوان A Managerial Approach (رویکرد مدیریتی) به چاپ رسید. مدل 4p زمانی طراحی شده بود که کسب‌وکارها به‌جای خدمات، بیشتر محصول می‌فروختند و نقش ارایه‌ی خدمات به مشتری در توسعه‌ی برند هنوز کاملا شناخته نشده بود. با گذشت زمان، بومز (Booms) و پیتنر Pitner، 3p خدمات را هم به این موارد اضافه کردند: شرکا، شواهد فیزیکی و فرآیندها (Participants, Physical evidence and Processes) و بعدها کلمه‌ی participants به people یعنی کارکنان تبدیل شد. امروزه توصیه می‌شود که در هنگام بررسی استراتژی‌های رقابتی، هر 7p در آمیخته بازاریابی مدنظر قرار بگیرند.

صفحه4 از22